ننیز علیا قم کوچک

کانون فرهنگی مسجد جامع ننیز علیا

ننیز علیا قم کوچک

کانون فرهنگی مسجد جامع ننیز علیا

ننیز علیا قم کوچک

ننیز علیا

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

به مناسبت سالگرد شهادت سردار حاج علی ژاله و همرزمش رضا آقاملایی  خاطره ای از لحظه شهادت این دو عزیز

حاج علی ژاله




ما در خط شلمچه بودیم تاکتیک تیپ جایی بود که بچه ها میبایست سوار قایق شوند و جلو روند بنا به سفارش سردار شهید زندی معاون گردانها و فرماندهان و پیکها برای توجیه نهایی نقشه پیش او میرفتند من پیک حاجی بودم دو تا موتور بود یکی وحید شهسواری  که پشت سرش رضا آقاملایی (بی سیم چی علی) سوار شد و من هم پشت سر  حاج علی سوار شدم به پیش شهید زندی رفتیم و پس از اخذ دستورات لازم از سوی فرماندهی میخواستیم به خاکریز عقب برگردیم  در همین اثنی که میخواستیم سوار موتور شویم من خواستم سوار موتور حاجی شوم که حاجی به شوخی به من گفت : همه یک پیک خوشگل پشت سرشان سوار میشود ما هم پیک داریم من گفتم که حاجی خیلی ناراحتی من پشت سر وحید شهسواری سوار میشوم حاجی گفت ناراحت نشو شیخ من تو را به هیچ کس عوض نخواهم کرد

من پشت سر شهسواری سوار شدم و رضا آقاملایی پشت سر حاج علی سوار شد حدود سی متری که جلو آمدیم از سوی دشمن یک چلچله به طرف ما آمد  و ما را در سینه دژ پرت کرد و یک گلوله کاتیوشا دقیقا روی موتور حاج علی آمد و موتور را تکه تکه کرد . حاج علی بدنش قطعه قطعه شده بود و دستمان را هر جای بدنش میگرفتیم تا بلندش کنیم اما نمیشد و رضا آقاملایی در دم شربت شهادت نوشید   اما حاج علی هنوز نیمه جان بود که خطاب به وحید شهسواری گفت من دیگر رفتم  به او گفتیم تو حاجی هیچ طورت نشده تو را به بیمارستان میبریم تو مجروح شده ای گفت گفت سلام من را به امام برسانید و این لحظه آخرین وداع ما بود و حاج علی را جهت مداوا در آمبولانس گذاشتیم وقتی ما به عقب خط برگشتیم همه از حاج علی میپرسیدند و ما مانده بودیم که چه جواب بدهیم اگر بگوئیم که شهید شده در روحیه بچه ها تاثیر به سزایی داشت اگر چیزی نگوئیم سراغ حاجی را میگیرند به هر صورت همان شب از پشت بی سیم کمال ستوده (بی سیم چی )با سردار شهید حاج مهدی زندی تماس گرفت و گفت که حاج کمال هم ژاله شد  و در تماس بعدی اینجا دیگر ما متوجه شدیم که حاج علی شهید شده است و دیگر جمال نورانی حاج علی را ندیدیم.

محمد باقر اسلامی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۰
مادر آب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی